بگذارید همین اول کار، واقعیت را با شما در میان بگذارم. فقط و فقط یک جمله پیدا میکنم که با آن نقش رستم را وصف کنم: «گفتنیها کم نیست، من و تو کم گفتیم.»[۱] اول که شروع کردم به نوشتن، با خودم گفتم قرار است چند اثر باستانی را در چند توضیح مختصر خلاصه کنم، ولی در همان چند دقیقه اول قانون بازی عوض شد. نوشتن آن چند جمله مختصر دیگر برایم مهم نبود و فقط دلم میخواست بیشتر دربارهاش بخوانم. هرچقدر نوشتم و هرچقدر خواندم کم بود و حرف برای گفتن زیاد است.
نقش رستم یکی محوطه باستانی و تاریخی در کوههای استان فارس است که آثار باستانی مهمی از جمله آرامگاههای پادشاهان هخامنشی و سنگنگارههای دوران ساسانی دارد. یک منبع تاریخ و تمدنی که در دل کوه قرار گرفته است. در این مقاله از مجله گردشگری علیبابا سعی کردم شما را با جزییات نقش رستم شیراز آشنا کنم. مطمئنم چیزی که در واقعیت نقش رستم شیراز به چشم میآید، بسیار فراتر از این مقاله و تصاویری است که اختیار شما قرار میدهم.
علت نامگذاری نقش رستم چیست؟
نقش رستم کجاست؟
چگونه از مقاله نقش رستم سر در بیاوریم یا راهنمای درست خواندن این مقاله
یکی از مشکلاتی که هنگام نوشتن این متن با آن مواجه بودم این بود که باید نگارههای حجاریشده روی دیوار را در قالب کلمات شرح میدادم. میدانم که بهتنهایی خواندن وصف تصاویر نه تنها کمکی به آدم نمیکند بلکه فقط او را سردرگم میکند، برای همین در همین ابتدای راه به شما پیشنهاد میکنم در هر بخش، توصیفات را با تصویر مربوط به آن اثر باستانی مطابقت دهید، آنوقت ذهنیت صحیحی از آثار تاریخی خواهید داشت.
من سعی کردم تا جای ممکن جزییات درگیرکننده را حذف کنم و از کلیات و تاریخچه آثار صحبت کنم، برای همین هم این مقاله یک طورهایی شبیه پازل است. یک قطعه پازل که توضیح درباره آثار باستانی و سرنخ اصلی بود در دستان من بود که برای شما روی میز چیدم. چیدن قطعه بعدی پازل بهعهده خودتان است و در تصاویری است که باید با دقت به آنها نگاه کنید!
تاریخچه نقش رستم
حسین کوه به راحتی از سکوی تخت جمشید قابل مشاهده است، کوهی که به شکل سه تپه یا صخره بزرگ روی زمین جا خوش کرده است. حسین کوه با نامهای دیگری از جمله کوه حاجی آباد، کوه استخر یا کوه نِفِشت (به معنی کوه نبشتهدار) نیز شاخته میشود. بهخاطر ساختار سه تپهای، این کوه در دوران پیشین با نام «سه گنبدان»شناخته میشد. روی هرکدام از این سه تپه، دژ و باروئی به نامهای استخر، دژ شکسته و دژ اشکنون قرار داشته است.
کتِ زیاس، مورخ یونانی، در بخشی از نوشتههای خود عنوان کرده است «کالبد پادشاهان ایران را به پارس برده، در کوه دو گنبدان بدرون آرامگاه میگذارند.» البته منظور از دو گنبدان همان حسین کوه است که یا در آن زمان فقط دو تا از صخرهها مورد استفاده بوده و یا نام را به اشتباه عنوان کرده است.
در این محوطه، آثار باستانی ارزشمندی مثل سنگتراشیهای مربوط به دوران ساسانیان و آرامگاههای درون کوه یا گوردخمههای متعلق به دوران هخامنشی قرار دارد. در دوران اسلامی حجاریهای روی سنگ را به جمشید و پادشاهان کیانی نسبت دادند، سپس با توجه به اینکه جنگ و پیروزی پهلوانان ایرانی مثل رستم زبانزد خاص و عام بود، نقشونگارهای مورد بحث را به شخصیت رستم پهلوان نسبت دادند و پس آن این اثر باستانی با نام نقش رستم شناخته شد.
نگاره های نقش رستم چه زمانی کشف شد؟
تابهحال به نحوه کشف آثار باستانی فکر کردهاید؟ اینکه با روزها تلاش، صبر و حوصله، یکدفعه شهر یا بنای باستانی بزرگی از زیر خاک سر برمیآورد و همه را شگفتزده میکند. شاید برایتان جالب باشد که بدانید کشف بسیاری از آثار تاریخی مهم و شگفتانگیز ایران مدیون شخصی به نام «ارنست امیل هرتسفلد» است.
او باستانشناس و ایرانشناس آلمانی بود که با کاوِشهای (این کلمه برگفته از فعل کاویدن است.) خود در کشور، آثار تاریخی زیادی را کاوِش و بررسی کرد، تخت رستم شیراز و تخت جمشید نیز جزو یکی از همان موارد است.
نقش رستم برای نخستین بار در سال ۱۳۰۲ هجری خورشیدی توسط این پژوهشگر کشف شد. هرتسفلد پس از بررسی دیوارههای بیرونی سازههای دژگونه دوران ساسانی، بقایایی از برج و باروهایی که برای حفاظت از آن ساخته شده بود، از زیر خاک بیرون کشید. تماشای تصاویر فرایند کاوش در دل زمین، حتما شما را هم شگفتزده میکند.
محوطهای که نقش رستم در آن قرار گرفته است، پس از کاوش اولیه، طی دورههای زمانی مختلف توسط گروههای پژوهشی مورد بررسی قرارگرفت. یکی از این گروههای پژوهشی مهم، موسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو به مسئولیت «اریک فردریش اشمیت»، باستانشناس آلمانی-آمریکایی بود، این بررسی منجر به کشف تعدادی از سنگنگارههای دوران ساسانی و نسخه پارسی کتیبه شاپور شد.
از دیگر بخشهای مهمی که این گروه در محوطه نقش رستم موفق به کشف آن شد، میتوان به آبانبار چندضلعی با قطر ۷.۲ متری اشاره کرد که با سنگهای همان محل ساخته شده بود.
بخش های مختلف نقش رستم شیراز
بهطورکلی نقش و آثار باستانی که در نقش رستم مشاهده میکنید از دو طریق میتوان بررسی کرد؛ اول بر اساس سلسله تاریخ ساخته شدن هرکدام و دوم با توجه به موقعیت مکان قرارگیری آنها. شرایط برای بازدیدکننده و گردشگری که تخصصی در مسائل باستانشناسی ندارد، فرق میکند و احتمالا ترجیح میدهد از زمان ورود به محوطه تا خروج از آن، به ترتیب درباره هرکدام از آثار باستانی اطلاعات کسب کند اما با توجه به اینکه مطالب این مقاله برگرفته از کتاب «شرح مصور نقش رستم پارس» است، ترجیح دادم مطابق شیوه نگارش کتاب، این آثار را بر اساس سلسله تاریخ ساختشان به شما معرفی کنم تا وابستگی و تکامل هرکدام به خوبی نشان داده شود.
بخشهای مختلف نقش رستم شامل نقوش حجاری شده و آرامگاه پادشاهان هخامنشی است. آرامگاههای ساختهشده در نقش رستم شیراز به ترتیب متعلق به داریوش بزرگ، خشایارشا، اردشیر یکم و داریوش دوم است که در ادامه درباره هرکدام توضیح خواهم داد.
نقش ایلامی
نقش عیلامی یا ایلامی، قدیمیترین اثر باستانی در نقش رستم محسوب میشود. این اثر در دوران ایلامی روی سنگ حجاری شده است که در دوران ساسانی، بهرام دوم نقش خود و درباریانش را جایگزین نقوش دوران ایلامی کرد. البته هنوز هم اگر کمی با دقت به تصاویر نگاه کنید، نقش برجسته پیشین را خواهید دید.
نقش ایلامی اثری به شکل مستطیل با ابعاد ۷متر طول و ۲.۵ متر ارتفاع است. تصویر باقیمانده از آن نشاندهنده یک خدا و خدابانو (الهه) ایلامی (دو اورنگنشین) است که روی تختی با نقشونگار مار نشستهاند. البته همانطور که در تصویر میبینید، چیز زیادی از این اثر باقی نمانده است اما شکل مارها و بخشی از پیکرها هنوز قابل تشخیص است.
در سمت راست تصویر، مردی با ریش بلند و ردایی حاشیهدار، به حالت احترام رو به خدایان ایستاده است که بر اساس شواهد، تصویری از پادشاه ایلامی در حال پرستش خداوند است. سمت چپ تصویر هم سر و نیمتنهای با تاج خاص کنگرهدار دیده میشود که با توجه به اینکه ریش ندارد و نسبتا ظریفتر است، احتمال میرود تصویر ملکه ایلامی باشد که در مقابل شاه ایستاده است.
تاریخ حجاری نقش ایلامی بهصورت دقیق مشخص نیست، هرتسفیلد آن را به ۴۰۰۰ سال قبل نسبت میدهد درحالیکه طبق نوشته شاپور شهبازی، احتمال دارد این سنگتراشی در دو دوره صورت گرفته باشد، یکی در دوران اواخر هزاردهه دوم پیش از میلاد که مربوط به دو اورنگنشین و طرح مار وسط تصویر است و بخش دیگر که شامل نقش شاه و ملکه است مربوط به دوران ۷۰۰ ق. م است.
علت حجاری این تصویر در نقش رستم هنوز مشخص نیست اما احتمالا وجود منبع جوی آب و قرار گرفتن در مسیر عبور کاروانها در این موضوع بیتاثیر نبوده است.
کعبه زرتشت
کعبه زرتشت بنای سنگی چهارگوش است که در محوطه نقش رستم به چشم میخورد. این برج پلهدار که در دوران هخامنشی ساخته شده است قبلا با نام کُرنایخانه یا نقارهخانه شناخته میشد و در دوران ساسانی نیز به نام «بُنخانک» به معنی خانه اصلی یا خانه بنیادی معروف بوده است.
از نام بنا که بگذریم باید سراغ شکلوشمایل آن برویم. برجی که با احتساب پلههای سهگانه خود ارتفاعی نزدیک به ۱۲ تا ۱۴ متر دارد، بنای کعبه زرتشت از سنگ آهنک مرمر سفید ساخته شده که قطعات سنگها به شکل مستطیلهای بزرگ تراشیده شدهاند. سنگهای بنای بنخانک بهصورت نامنظم ردهبندی شدهاند و پلکانی با ۳۰ پله در دیوار شمالی، شما را به در ورودی میرساند.
درب ورودی کعبه دو لنگه در سنگین و بزرگ داشته که جای پاشنههای آن در سنگ کندهکاری شده و هنوز قابل تشخیص است. در سمت شمالی، جنوبی و خاوری برج سه کتیبه به زبانهای پهلوی ساسانی، پلهوی اشکانی و یونانی ثبت شده است که یکی از آنها مهمترین سند تاریخی دوران ساسانی بهشمار میرود. معماری و زیبایی کعبه زرتشت بهگونهای است که هیچ ایراد معماری به آن وارد نیست.
احتمالا این سوال برای شما هم پیش آمده است که کعبه زرتشت چه کاربردی داشته؟ راستش را بخواهید حدس و گمانهای زیادی برای کارکرد آن وجود دارد. برخی از باستانشناسان آن را آرامگاه، برخی دیگر آتشگاه زرتشت و تعدادی هم آن را محلی برای نگهداری اسناد مهم (گنجخانه اسناد) قلمداد کردهاند. شباهت ساختار برج بنخانک به زندان سلیمان در پاسارگاد سرنخی است که ما را در تفسیر مشابه کاربرد این دو بنا راهنمایی میکند.
طبق نظر شاپور شیرازی، کاملترین سناریو این است که این بنا در دوران هخامنشی بهعنوان آرامگاه فرد مهمی ساخته شده و در دوران ساسانی محلی برای نگهداری اسناد مهمی مثل نسخه اصل اوستا بوده است.
آرامگاه داریوش بزرگ در نقش رستم
داریوش بزرگ پس از ۳۶ سال پادشاهی در سن ۶۴ سالگی به مرگ طبیعی درگذشت و در آرامگاه اختصاصی خود جای گرفت. آرامگاه داریوش بزرگ به دستور خودش در دل کوه کندهکاری شد و ساخت آن سالیان سال طول کشید. حالا اینکه چرا آرامگاه در دل سنگ بود ماجرا دارد.
در گذشته سه عنصر آب، آتش و خاک سه آفریده مهم اهورامزدا بودند که تحت هیچ شرایطی نباید آلوده میشدند. طبق عقیده آن دوران، پس از مرگ، اهریمن در کالبد انسان نفوذ میکرد، بنابراین کالبد را نه میشد سوزاند و نه میشد خاک کرد یا در آب انداخت. برای همین کالبد فرد را به شکل مومیایی در صندوقهای سنگی در آرامگاههای کندهکاریشده در دل کوه قرار میداند تا به این سه عنصر دسترسی نداشته باشند.
توصیف آرامگاه داریوش
حالا به سراغ شکلوشمایل آرامگاه برویم. آرامگاه داریوش، در دل صخرهای به ارتفاع ۶۰ متر به شکل یک صلیب به بلندای ۲۲ متر با بازوان ۹ و ۱۰ متری ساخته شده است. البته توجه داشته باشید که در آن زمان صلیب مفهوم خاصی نداشته است. در شاخه بالایی صلیب شاهد سنگتراشی عظیمی خواهید بود.
در حجاری بخش بالایی آرامگاه، اورنگی بزرگ دیده میشود که ۲۸ نفر از مردم سرزمینهای مختلف آن را به دوش گرفتهاند. در بخش دیگری از تصویر شاه در لباس پارسی روی سکویی سه پله ایستاده است درحالیکه آتشدان شاهی و فروهر به شکل انسانی بالدار در کنار آن کندهکاری شده است.
بخش میانی صلیب یا جبهه مرکزی، کاخی منقوش است که خصوصیات مشابه کاخ تچرای داریوش را دارد. کاخ جبهه مرکزی با چهار ستون به ارتفاع ۵،۶ متر به فواصل ۳.۱۵ متر با سرستونهای کلهگاوی، ابهت آرامگاه را دوچندان کرده است. شاخه پایینی صلیب ناتمام باقی مانده است و برای دشوار شدن فرایند صعود، صیقل خورده است.
درون آرامگاه داریوش بزرگ در نقش رستم
آرامگاه داریوش بزرگ در نقش رستم، سه اتاقک دارد. هر کدام از اتاقکها ۳ گور سنگی دارد که در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. شواهد نشان میدهد که این ۹ گور، متعلق به داریوش و هشت نفر از نزدیکان وی است اما هویت هیچکدام از گورها بهطور قطعی مشخص نیست و اکثرا بر پایه حدس و گمان است.
در اتاقک روبهروی ورودی آرامگاه، یکی از گورها سرپوشی محدبی و ظاهری نسبتا ظریفتر از بقیه دارد که با توجه به تفاوت ظاهری قبر، احتمال میرود این گور متعلق به داریوش باشد.
سنگنوشتههای آرامگاه داریوش
به دستور داریوش، در جبهه بالایی و در بخش ورودی کاخ دو سنگنبشته یا کتیبه به زبانهای فارسی باستان، ایلامی و آکدی (بابلی) ساخته شده است. این سنگنبشتهها نوعی وصیت معنوی با زبانی شاعرانه است که با نشان دادن صلابت و روح بزرگ داریوش یکی از مهمترین آثار تاریخی خاورمیانه بهشمار میرود.
سنگنبشته جبهه بالایی با نام DNa نوعی وصیت عام و بیطرفانه است و سنگنبشته ورودی کاخ که با عنوان DNb شناخته میشود، کتیبهای با ۶۰ سطر است که نوشته آن جنبه شخصی داشته و متاسفانه از DNb چیز زیادی باقی نمانده است.
آرامگاه خشایارشاه
خشایارشا فرزند داریوش بزرگ بود که در سال ۴۶۵ قبل از میلادی به قتل رسید و کالبد او به آرامگاه وی در نقش رستم شیراز منتقل شد. این آرامگاه به فرمان خشایارشا در ۱۰۰ متری شرق و شمال شرق آرامگاه داریوش ساخته شده است، ساختار صلیبی آرامگاه شباهت زیادی به آرامگاه داریوش دارد.
در جبهه بالایی صلیب، تصاویری از فروهر، ماه و آتش شاهی در آتشدان کندهکاری شده است. در بخش دیگر صلیب، خشایارشاه در حالت نیایش حجاری شده است. برخلاف آرامگاه داریوش بزرگ، در این بنا خبری از کتیبه نیست.
باستانشناسان دلایل مختلفی برای نسبت دادن این آرامگاه به خشایارشا دارند که من به طور ساده و خلاصه این دلایل را شرح میدهم:
- ویژگیهای سنگتراشی آرامگاه از نظر هنری با ویژگیهای آثار هنری دوران خشایارشا مطابقت دارد.
- این آرامگاه در سمت راست آرامگاه داریوش با نقشونگار مشابه ساخته شده است.
- مهمترین دلیل این است که آرامگاه خشایارشا در دل صخره بهصورت عمودی کنده شده است، این موضوع به آن معنی است که زمان زیادی برای تراشیدن آن صرف نشده است، درحالیکه آرامگاه سمت چپ آرامگاه داریوش بزرگ، روی صخرهای با شیب زیاد ساخته شده است. این توضیحات نشاندهنده آن است که کسی که جای بهتری را برای ساخت آرامگاه انتخاب کرده است، زودتر دستبهکار شده است.
فضای داخلی آرامگاه خشایارشاه را دهلیزی به ابعاد ۳ متر در ۶.۶۰ متر تشکیل داده است که نسبت به آرامگاه داریوش بزرگ کوچکتر است. این بنای باستانی فقط یک اتاق دارد که سه گور در آن قرار گرفته است. هنوز مشخص نیست که چه کسانی در کنار خشایارشاه دفن شدهاند و بر اساس حدس و گمان باستانشناسان، احتمال دارد یکی از قبرها متعلق به آمتریس، دختر هوتن باشد.
آرامگاه اردشیر یکم
اردشیر یکم در ۶۰ سالگی پس از یک دوره پادشاهی درگذشت و در دخمهای که در فاصله ۳۷ متری سمت چپ آرامگاه داریوش بزرگ در نقش رستم دفن شد. ساختار کلی آرامگاه اردشیر یکم مشابه آرامگاه داریوش بزرگ و خشایارشا است، ظاهری صلیبی که روی جبهههای آن سنگتراشی شده است. تصاویر حکاکیشده روی آرامگاه تفاوتهای مختصری با آرامگاه داریوش بزرگ دارد اما این بنا نسبت به بقیه آرامگاهها آسیب زیادی دیده و کهنه شده است.
درون آرامگاه اردشیر یکم هم به تقلید از آرامگاه داریوش بزرگ سه اتاقک دارد اما تفاوت عمده آن با آرامگاه داریوش، ساختار نامنظم و بیدقت آن است که نشاندهنده ساخت آن توسط سنگتراشانی با مهارت کمتر است. درون هر کدام از اتاقکها یک قبر قرار دارد که بر اساس ظاهر آراستهتر یکی از آن، احتمال میرود این قبر متعلق به اردشیر یکم باشد. طبق نوشته مورخان، شهبانو داماسپیا در همان روز فوت اردشیر یکم فوت کرد و ممکن است یکی از قبور متعلق به او باشد.
آرامگاه داریوش دوم در نقش رستم
غربیترین آرامگاه در نقش رستم شیراز به داریوش دوم، جانشین اردشیر یکم نسبت داده شده است. این آرامگاه در ۳۳ متری سمت جنوب غربی آرامگاه اردشیر یکم، در دل کوه کندهکاری شده است. ظاهر صلیبی با طرح سنگتراشی یکسان (تصویر شاهنشاه، آتشدان، فروهر و اورنگ) با سه آرامگاه دیگر، از جمله ویژگیهای آرامگاه داریوش دوم بهشمار میرود.
آرامگاه داریوش دوم درست روبهروی کعبه زرتشت و در فاصله ۴۵ متری آن قرار دارد که البته این موقعیت مکانی کاملا غیرعمدی است و علت خاصی نداشته است.
داخل آرامگاه داریوش دوم نیز مانند آرامگاه اردشیر یکم سنگتراشی نامنظمی دارد و سه اتاقک دارد. هر اتاقک یک قبر دارد که یکی از آنها متعلق به داریوش دوم و احتمالا دیگری متعلق به همسر او، پروشیاتی است. در رابطه به قبر سوم هیچ حدس و گمانی وجود ندارد.
نگاره اهورامزدا و اردشیر بابکان
در گوشه شرقی نقش رستم شیراز، روی صخرهای در فاصله دو متری از زمین، یکی از زیباترین و سالمترین نگارههای دوران ساسانی قرار دارد. نام این سنگتراشی زیبا، (گماردن اهورمزدا اردشیر را بهشاهی) است که معمولا با نام نگاره اهورامزدا و اردشیر بابکان شناخته میشود.
اندازه تصویر مستطیلی در ابعاد ۶.۶۵ متر در ۲.۴۰ متر است. سمت چپ نگاره، اردشیر بابکان بهصورت نیمرخ، سوار بر اسب و رو به اهورمزدا قرار گرفته است. اهورامزدا نیز در سمت راست تصویر، سوار بر اسب و رو به اردشیر کندهکاری شده است و دیهیم شهریاری را با دست راست به سمت اردشیر بلند کرده است.
زیر پاهای اسب اردشیر، پیکر بیجان اردوان، آخرین شاه اشکانی است و بهصورت قرینه در سمت دیگر نگاره، پیکر اهریمن زیر پاهای اسب اهورامزدا تراشیده شده است. علاوهبر این پشت سر شاه جوانی به همراه یک مگسپران دیده میشود. روی سینه اسب شاه، کتبیهای به سه زبان یونانی، پهلوی اشکانی و ساسانی حکاکی شده است که معنی کلی متن در راستای عظمت، جلال و شکوه شاه است.
اگر بخواهم درباره جزییات این نگاره با شما صحبت کنم، باید چند ساعتی وقتتان را بگیرم. از تکتک جزییات موجود در نگاره اهورامزدا و اردشیر بابکان، میتوان نکات زیادی از دوران ساسانی، وقایع و اعتقادات آن دوران برداشت کرد. جالب است که تاریخ حکاکی این نگاره مشخص نیست اما با توجه به پیشرفت و تبحری که در هنر سنگتراشی به چشم میآید، زمان حدودی سنگتراشی نگاره اهورامزدا و اردشیر بابکان، سال ۲۳۵ میلادی تخمین زده شده است.
کتیبه شاپور یکم بر کعبه زرتشت
تا دوران پادشاهی ساسانیان، بنای کعبه زرتشت دستنخورده باقی مانده بود. شاپور یکم که دوران پادشاهی پرآوازهای داشت دستور داد تا شرح پیروزیهای وی را روی دیوار برج کعبه زرتشت حکاکی کنند. این کتیبه به تقلید از سه زبانه بودن کتیبههای آرامگاه داریوش بزرگ، به سه زبان یونانی، پهلوی اشکانی و ساسانی حکاکی شد.
کتیبه شاپور یکم جزو مهمترین اسناد تاریخی دوران ساسانی بهشمار میرود و جزییات بسیار زیادی در اختیار باستانشناسان و مورخان قرار داده است.
نگاره پیروزی شاپور بر امپراتوران روم
شاپور یکم، فرزند اردشیر یکی از پاداشاهان بزرگ بود که بهخاطر نبردها و کشورگشاییهایش شهرت زیادی دارد. یکی از نگارههای نقش رستم شیراز، تصویری از شرح پیروزی شاپور بر امپراتوران روم است. جنگ شاپور با روم، نبردی بزرگ بود که طبق شواهد، گمان میرود خود شاپور در این جنگ حضورداشته و امپراتور تسلیم او شده است.
علی بابا